تاريخ : یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, | 16:55 | نویسنده : علی اصغر سریزدی |

 

تمام عزیزانی که در طول مدت هشت سال دفاع مقدس شجاعانه جنگیدند و روح خود را فراتر از جسم مادی دانستندو جانشان را در راه حفظ عرض، ناموس و سرزمین شان فدا نمودند قابل ستایش هستند.

زیرا آن ها با علم به اینکه جانِ آنان، یعنی عزیزترین گوهر دنیوی شان در خطر است، به سمت خدایشان شتافتند. فقدان وجود این چنین عزیزانی بسیار سخت و طاقت فرساست.

لیکن تصور آن که افرادی را از دست بدهیم که با قلم خود در راه اعتلای کشور قدم برداشته اند، آن هم به این شکل، بسیار دلخراش تر است، زیرا هدف اولیه این عزیزان سربلندی و آسایش هموطنان کشورشان است و در جنگی یک طرفه و ناجوانمردانه مورد حمله قرار گرفته اند.
به قطع این عزیزان نیز جدای از بعد جسمی خود، به آن اندازه به خدای خود نزدیک شده اند که مرحله بعدی نزدیک تر شدن به خدا را شهادت دیده اند.
قسمت غم انگیز ماجرا آنجاست که علیرضای 4ساله فرزند مصطفی هنوز بعد از 10 روز در باور آن است که پدرش مأموریت است و وقتی از مادربزرگ خویش می پرسد که پدرم کجاست، مادربزرگ او در جوابش می گوید برای مأموریت به پیش خدا رفته و در ادامه می پرسد اگر از مأموریت نیامد چه کار کنیم که این بار دیگه مادر بزرگ در جواب علیرضا می گوید: ما به پیش خدا می رویم.....
ولی تحمل پرپر شدن این چنین لاله های پرثمر برای باغبان های آنان بسیار دردناک است که خدا به آن ها صبر عطا نماید و ما را از رهروان شان قرار دهد. انشاالله.
دلم نیامد این عبارات را از دیدار رهبر با مادر احمدی روشن را نقل نکنم:
مادر مصطفی رفت پیش رهبر و آرام گفت: دعا کنید خدا به من صبر بده. من تا حالا عیان گریه نکردم.
رهبر گفتند: نه؛ گریه کنید.
مادر شهید گفت: نه گریه نمی‌کنم نمی‌خوام اونها خوشحال بشن.
رهبر ابرو در هم کشیدند و گفتند: غلط می‌کنند خوشحال می‌شوند. گریه برای مادر هیچ اشکالی ندارد. گریه کنید و دعا کنید هم برای اون شهید که الحمدلله درجاتش عالیست و از خدا بخواهید دعای او را شامل حال شماها و ما و همسر و فرزندش بکند.
رهبر حرفش تمام شده و نشده چشم‌های مادر مصطفی خیس شد.

شادی روح تمام شهدا صلوات



تاريخ : یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, | 16:25 | نویسنده : علی اصغر سریزدی |

مصطفي احمدي روشن در 17 شهريور 1358 چشم به جهان گشود.

در سال 1377 در رشته مهندسي شيمي وارد دانشگاه صنعتي شريف مي شود.

وي از بسيجيان فعال بود و در دوران دانشجويي به عنوان معاون فرهنگي بسيج دانشجويي دانشگاه شريف فعاليت مي نمود.

شهيد احمدي شخصي ولايتمدار و از شاگردان آيت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بوده است.

در سال 1381 در رشته مهندسي شيمي موفق به دريافت مدرك كارشناسي گرديد.

وي دانشجوي دكتراي دانشگاه صنعتي شريف و از نخبگان اين دانشگاه به شمار مي رفته است. اين شهيد كه به عنوان استاد دانشگاه نيز فعاليت مي كرد داراي چندين مقاله ISI به زبان هاي انگليسي و فارسي بوده است.

شهيد احمدي روشن عضو هيئت مديره يكي از شركت هاي تامين كالاي نيروگاه هسته اي نطنز اصفهان بود كه در زمينه تهيه و خريد تجهيزات هسته اي فعاليت داشت.

اين شهيد بزرگوار در هنگام شهادت معاون بازرگاني سايت نطنز بوده است. معاون بازرگاني سايت نطنز شخصي شوخ و باصفا و در عين حال در مديريت جدي و قاطع بوده است.

به گفته دوستان وي، شهيد احمدي روشن فردي ولايتمدار، اخلاق مدار و شوخ طبع بود، شهادت آرزوي شهيد احمدي روشن بود، او از شهادت نمي ترسيد و امروز به آرزويش رسيد.
شهيد احمدي هميشه مي گفت دعا كنيد تا من شهيد شوم و اگر شهيد شديد دست من را هم بگيريد.

شهيد احمدي داراي روحيه بسيجي و جهادي بود. او فردي خاص بود و دشمنان خوب فهميدند كه چه كسي را ترور كنند. وي اهل نماز اول وقت بود. ايشان داراي پشتكار بالا، پرتوان، پرتلاش، پرانرژي و توانمند در عرصه اجرايي و علمي بود. او در خط ولايت و سرسپرده بود، هميشه مي گفت دعا كنيد مثل ابراهيم مالك اشتر نشوم و مختار را تنها نگذارم. شهيد احمدي در راهپيمايي عظيم 9 دي حضور داشت و يك ولايتمدار به معناي واقعي بود، او شيفته رهبر معظم انقلاب اسلامي بود.

شهيد احمدي روشن صبح چهار شنبه 21 دي ماه 90 بر اثر انفجار يك بمب مغناطيسي در خودروي خود در ميدان كتابي ابتداي خيابان گل نبي تهران بدست عوامل استكبار به شهادت رسيد.

از شهيد احمدي روشن يك فرزند به نام "علي" به يادگار مانده است.



تاريخ : یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, | 16:8 | نویسنده : علی اصغر سریزدی |
صفحه قبل 1 صفحه بعد
  • رمز موفقیت
  • کاناپه